بازوبندلغتنامه دهخدابازوبند. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور که در 12 هزارگزی شمال فدیشه در جلگه واقع شده است . ناحیه ای است معتدل با 522 تن س
بازوبندلغتنامه دهخدابازوبند. [ ب َ ](اِ مرکب ) هر چیزی که بربازو بندند، خواه از سنگهای قیمتی باشد یا غیر آن . (ناظم الاطباء) . بندی مرصع که زینت را به بازو بندند. (یادداشت مؤلف ).
بازوبندیلغتنامه دهخدابازوبندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بازوبند:قرآن بازوبندی . (یادداشت مؤلف ). || نوعی نقش قالی . گل بازوبندی در قالی . (یادداشت مؤلف ).
بازوندیلغتنامه دهخدابازوندی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی جنوب سپیددشت و در 42 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ فرعی خرم آباد به کوهد
بازوندواژهنامه آزادبازوَند نام یکی از ایلات و طوایف لرستان(ساکن منطقه طرهان و رومشکان و نهاوند ...) که به زبان لری صحبت می کنند. و مرکب از واژه ی "باز"(پرنده ی باز شکاری)+پسوند "
بازوبندیلغتنامه دهخدابازوبندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بازوبند:قرآن بازوبندی . (یادداشت مؤلف ). || نوعی نقش قالی . گل بازوبندی در قالی . (یادداشت مؤلف ).