بازنشانیreset 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند بازگرداندن حافظه یا دستگاه یا مرحلهای به حالتی ازپیشتعیینشده
دکمۀ بازنشانیreset buttonواژههای مصوب فرهنگستانکلیدی در اغلب رایانهها که با زدن آن، رایانه خاموش و بلافاصله روشن میشود و دوباره فرایند بالا آمدن را آغاز میکند
بازنشاندنلغتنامه دهخدابازنشاندن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نشاندن . جلوس دادن . - باز جای نشاندن ؛ بجای اول نشاندن . بحال اول باز گرداندن : و ملک الروم را بگرفت پس آزاد کرد و بازجای نش
بازنشاندنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نشاندن.۲. وادار به نشستن کردن.۳. فرونشاندن.۴. خاموش کردن فتنه یا آتش.
اثبات ناتراوای بازنشانپذیرresettable zero-knowledge proof, resettable ZK proofواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش اثبات دانشصفر که حتی در صورت تعامل چندبارة مهاجم با اثباتکننده، هر بار با بازنشانی اثباتکننده به حالت اولیه و وادار کردن او به استفاده از همان نوار