بازللغتنامه دهخدابازل . [ زِ ] (ع اِ) شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ). دندان نیش شتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتر دندان نیش برآورده . و این در سال نهم باشد و
باذلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخشنده، سخی، بذلکننده، بادبدست، فراخدست ≠ ممسک، خسیس، کنس ۲. کمدهش، نابخشنده
باذللغتنامه دهخداباذل . [ ذِ ] (ع ص ) بخشنده و سخی . (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). ج ،بُذل . عطادهنده . بسیارعطا. جوانمرد معطی . دهنده . بذل کننده و جودکننده . سخی و جوانمرد
بأزلةلغتنامه دهخدابأزلة. [ ب َءْ زَ ل َ ] (ع مص ) رفتاری است شتاب . باهم نزاع و معارضه کردن . (منتهی الارب ).
بازلهلغتنامه دهخدابازله . [ زَ ل َ / ل ِ ] (اِ) رفتار شتاب . || نزاع و معارضه با هم . || پوست درخت . (ناظم الاطباء).
بازلهلغتنامه دهخدابازله . [ زِ ل َ ] (ع اِ) زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتار سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شی
بازلهلغتنامه دهخدابازله . [ زِ ل َ ] (ع اِ) زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتار سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شی
بأزلةلغتنامه دهخدابأزلة. [ ب َءْ زَ ل َ ] (ع مص ) رفتاری است شتاب . باهم نزاع و معارضه کردن . (منتهی الارب ).