بازسازی تطبیقیcomparative reconstructionواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای بازسازی صورتهای فرضی یک زبان مادر با مقایسۀ صورتهای چند زبان خویشاوند
بازسازیدیکشنری فارسی به انگلیسیmend, mending, overhaul, reconstruction, redevelopment, reformation, regeneration, rehabilitation, remake, renewal, repair, restoration
بازسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی قا، نوسازی، مدرنیزاسیون، اعاده، بازیافت، تجدید، احیا▼، برگرداندن بهوضعاولیه، بازیافت، جبران، برقراری(مجدد)، بازگشایی، بازگشت، برگشت، استرداد
بازسازیفرهنگ انتشارات معین(حامص .) دوباره ساختن آن چه از بین رفته یا خراب شده است و یا مطلوب و مناسب نیست .