بازسازیشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بازسازیشده، احیاشده، نوسازیشده، مثل نو تعمیری، اصلاحی مرمتشده، بهبودیافته مرتفع
قطعات تقلبیbogus partsواژههای مصوب فرهنگستانقطعات نامرغوب تولیدشده یا بازسازیشده با شمارة فنی قطعات اصل و در جعبههای مشابه که شرکتهای ناشناس آنها را بهعنوان قطعة اصلی به مراکز تعمیرات و نگهداری میفرو
متوسط عمر بدون خرابیmeantime between failure, MTBFواژههای مصوب فرهنگستانعمر میانگین وسیلة بازسازیشده بین دو خرابی پیدرپی
متوسط عمر بدون خرابیmeantime between failure, MTBFواژههای مصوب فرهنگستانعمر میانگین وسیلة بازسازیشده بین دو خرابی پیدرپی
متوسط عمر بدون خرابیmeantime between failure, MTBFواژههای مصوب فرهنگستانعمر میانگین وسیلة بازسازیشده بین دو خرابی پیدرپی
پوستسوسماریalligator skin, metal-mold reaction, orange peelواژههای مصوب فرهنگستانعیبی بر روی پوستۀ قطعۀ ریختگی که براثر کاربرد ماسههای مصنوعی نامطلوب بازسازیشده ایجاد میشود و ظاهری سوراخدار و آبلهگون دارد