بازرگانلغتنامه دهخدابازرگان . [ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو که در 18 هزارگزی شمال باختری ماکو و در مسیر راه شوسه ٔ ایران و ترکیه در دامنه واقع
بازرگانلغتنامه دهخدابازرگان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔشهرستان مهاباد که در 46 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و در 31 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ مهاباد به سردشت قرار
بازرگان محلهلغتنامه دهخدابازرگان محله . [ زَ م َ ح َل ْ ل ِ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 4 هزارگزی جنوب شوسه ٔ رودسر به ش
بازرگان خریدلغتنامه دهخدابازرگان خرید. [ زَ خ َ ] (ن مف مرکب ) کالایی که توسط بازرگان خریداری شده باشد. جنسی که درخور خریدبازرگان و تاجر باشد. در تداول امروز تاجر باب : اسبی [ پیغامبر ع
بازرگانیدیکشنری فارسی به انگلیسیbusiness, commerce, commercial, commercially, merchant, marketplace, mercantile, trade, traffic