بازده حذفremoval efficiencyواژههای مصوب فرهنگستاننسبت بدهِ (debit) جرمی آلایندۀ ورودی منهای بدهِ جِرمی آن در خروجی به بدهِ آلایندۀ ورودی
بازده تخریب و حذفdestruction and removal efficiencyواژههای مصوب فرهنگستاندرصد تخریب و حذف پسماند در زبالهسوز
تهنشینساز لولهایtube settlerواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای مرکب از تعدادی لوله به قطر حدود 2 اینچ که بهطور مورب در حوض تهنشینی قرار داده میشود تا بازده حذف مواد جامد را افزایش دهد
تلغتنامه دهخدات . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حرو
بازی حذفیplay off/ play-off/ playoffواژههای مصوب فرهنگستانبازیای که بین دو تیم برگزار میشود تا برندۀ بازی به مرحلۀ بالاتر صعود کند و بازنده از دور بازیها حذف شود
محابالغتنامه دهخدامحابا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) محاباة. حباء. رجوع به محاباة شود. در اصل محاباة است که فارسیان به حذف تاء استعمال کنند. (آنندراج ). در زبان فارسی محابا که اغلب به
الغتنامه دهخداا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گر