بازدارندۀ آندیanodic inhibitorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازدارندۀ خوردگی که در آن ماده یا ترکیبی از مواد شیمیایی با سازوکارهای مختلف فیزیکی یا شیمیایی یا فیزیکیشیمیایی سبب جلوگیری یا کاهش آهنگ واکنشهای آندی یا اکسایش میشود
بازدارندهلغتنامه دهخدابازدارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع . (منتهی الارب ). مانع. (منتهی الارب ) (دهار). عَوق ؛ آنکه از خیر باز دارد. عائق . عاضِر. (منتهی الارب ). رادع . حاجب . واقِف . عاصِم . حابِس . حائل . ع
بازدارندهinhibitorواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که یک واکنش شیمیایی را متوقف میکند یا به تأخیر میاندازد
بازدارندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeterrent, hindrance, preventive, inhibition, obstructive, prohibitive, rub