بازتابفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیامد، عکسالعمل، واتاب، واکنش ۲. انعکاس، پژواک، طنین ۳. پاسخ غیرارادی ۴. بازگشت
بازتابلغتنامه دهخدابازتاب . (اِ مرکب ) انعکاس . (لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط
خبرشایانیnewsworthinessواژههای مصوب فرهنگستانداشتن ویژگیهای لازم و جذابیت کافی برای بازتاب در رسانهها
خبرشایانnewsworthyواژههای مصوب فرهنگستانمطلبی که گمان میرود جذابیت کافی را برای بازتاب در رسانهها داشته باشد
جذبabsorption 2واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فرایندی که در آن مایع یا گاز به درون حفرههای یک مادۀ جامد کشیده میشود [فیزیک] ورود انرژی یا ماده به محیط بیآنکه بازتاب یا گسیل داشته باشد متـ . درجذ
رفلکسفرهنگ انتشارات معین(رِ لِ) [ انگ . ] (اِ.) فعالیتی خودکار یا غیرارادی که از طریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بی آن که لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد، بازتاب . (فره ).
حروفیانلغتنامه دهخداحروفیان . [ ح ُ ] (اِخ ) حروفیه . دارندگان مذهبی که پایه ٔ آن برافکار خرافی علم الحروف نهاده شده است . تاریخ اعتقادبه خاصیت داشتن حروف در اسلام بسیار کهن است .