۱. [مقابلِ بسته] ویژگی پنجره، در، روزنه، و مانندِ آن که امکان ورود و خروج از آن وجود داشته باشد؛ گشوده.
۲. بدون پوشش: زخم باز.
۳. [مجاز] در حال کار و فعالیت: مغازهها باز بود.
۴. گسترده؛ بدون مانع: دشتهای باز.
۵. با فاصلۀ زیاد از هم: دستهای باز.
۶. [مجاز] ویژگی ذهن خلاق، پویا، و دارای قدرت درک بالا: ذهن باز.
۷. بدون عامل بازدارنده؛ آزاد: فضای باز مطبوعاتی.
۸. [مجاز] ویژگی چهرۀ بدون اخم و شاد: چهرۀ باز، با روی باز از ما استقبال کرد.
〈 باز شدن: (مصدر لازم)
۱. گشاده شدن؛ گشوده شدن؛ وا شدن.
۲. [مجاز] آمادۀ کار شدن؛ دایر شدن.
۳. [قدیمی] بازگشتن: ◻︎ به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد / هم این حدیث مسلّم هم این مثل مضروب (ادیب صابر: ۲۱).
۴. کنار رفتن.
۵. گشوده شدن گره.
〈 باز کردن: (مصدر متعدی)
۱. [مقابلِ بستن] گشودن؛ وا کردن.
۲. [مجاز] آمادۀ کار کردن؛ دایر کردن.
۳. کنار رفتن.
۴. گشودن گره.
۵. [مجاز] بهروشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده.
۶. روشن کردن رادیو یا تلویزیون.
۷. گشودن راه.
۸. [قدیمی] اصلاح موی سر یا صورت.
۹. عزل کردن.
۱۰. [قدیمی] منهدم کردن.
۱۱. [قدیمی] جدا کردن چیزی از چیز دیگر.
〈 باز گذاشتن: (مصدر متعدی) ‹باز گذاردن› گشاده گذاشتن؛ گشوده گذاشتن؛ واگذاشتن.
۱. اسم نیز، هم، همچنین
۲. گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ≠ بسته
۳. ازنو، دوباره
۴. دایر، برقرار، برپا
۵. سنقر، قوش
۶. قلیا ≠ اسید
۷. باج، باژ، خراج
۸. جدا
۹. روشن
۱۰. جدا، منفصل
۱۱. روباز
۱۲. بیمانع، آزاد
۱۳. فاصلهدار
۱۴. چا
again, broad, clear, demonstrative, detached, falcon, still, obtuse, open, open-ended, plain, re-, unattached, widespread