باردینلغتنامه دهخداباردین . (اِخ ) نام شهر. (از لطایف ) (غیاث ). || (قلعه ٔ...)(از تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هَ . ق . کمبریج ص 397). و ظاهراً مصحف ماردین باشد. رجوع به ماردین شود.
بار بستن زبانلغتنامه دهخدابار بستن زبان . [ ب َ ت َ ن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ظهور کردن رنگ از جهت غلبه ٔ یکی از اخلاط چهارگانه . درین حال گویند زبان بار بست ،و عدم اقتد
بارلغتنامه دهخدابار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کار
استیکسلغتنامه دهخدااستیکس . [ اِ ] (اِخ ) نام شطی اساطیری که هفت بار گرد دوزخ میگردد. ژوپیتر و خدایان دیگر بدین شط سوگند یاد میکردندو درین صورت قسم آنان نقض نمیشد. آب آن اشخاص را
بارریکادلغتنامه دهخدابارریکاد. (اِخ ) (روزهای سنگربندی ) نخستین بار در دوازدهم ماه مه ٔ1588 م . اتفاق افتاد و آن تظاهرات لیگورها علیه هانری سوم بود. کرت دوم ، بیست وهفتم ماه اوت 168
باراندازلغتنامه دهخدابارانداز.[ اَ ] (اِ مرکب ) قسمتی از ساحل و یا بندرگاه و یا منزلی از راه که چارواداران یا کشتی ها و یا دیگر وسایل حمل و نقل مال التجاره و بار خود از ستور فروگیرن