بار زیر ظرفیتless-than-carload, LCLواژههای مصوب فرهنگستانباری که مقدار آن کمتر از مقدار لازم برای تکمیل ظرفیت یک واگن است
بارلغتنامه دهخدابار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کار
میهنگانواژهنامه آزادمیهنگان:به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده
اقلیتواژهنامه آزاداقلیت:میهنگان، هم میهنان اقلیت، به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه
الکلهالغتنامه دهخداالکلها. [ اَ ک ُ ] (اِ)ج ِ الکل . در کتاب شیمی مختصر آلی تألیف پریمن (ص 191) چنین آمده است : الکلها را میتوان اجسامی دانست که از استخلاف یک ئیدروژن ئیدروکربور
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (ع اِ) وقتی دو صفحه ٔ فلزی A و B بوسیله ٔ عایقی مانند هوا یا غیر آن از یکدیگر جدا شده باشند دستگاه حاصل را یک خازن الکتریکی و یا بطور اختصار خازن