باریک اندیشهلغتنامه دهخداباریک اندیشه . [ اَ ش َ / ش ِ] (ص مرکب ) آنکه اندیشه ٔ دقیق دارد. محتاط. دقیق .
باریک اندیشیلغتنامه دهخداباریک اندیشی . [ اَ ] (حامص مرکب ) دقت . احتیاط. مآل اندیشی : و او را [ عنصری را ] چنین قصیده ای دیگر نیست هر چه ممکن بود از استادی و باریک اندیشی کرده است . (ت
باریک اندیشهلغتنامه دهخداباریک اندیشه . [ اَ ش َ / ش ِ] (ص مرکب ) آنکه اندیشه ٔ دقیق دارد. محتاط. دقیق .
باریک اندیشیلغتنامه دهخداباریک اندیشی . [ اَ ] (حامص مرکب ) دقت . احتیاط. مآل اندیشی : و او را [ عنصری را ] چنین قصیده ای دیگر نیست هر چه ممکن بود از استادی و باریک اندیشی کرده است . (ت
دقیقلغتنامه دهخدادقیق . [ دَ ] (ع ص ) باریک از هر چیز. (منتهی الارب ). چیزی باریک . (دهار). خلاف غلیظ. (از اقرب الموارد). نازک . تنک . لطیف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : جاودان ، قا
ظریففرهنگ نامها(تلفظ: zarif) (عربی) دارای اجزا یا ساختار نازک ، باریک و همراه با ظرافت و تناسب ؛ ویژگی آن که (به ویژه زن) اندامی کوچک ، ریز نقش ، و متناسب یا حرکات و رفتاری هم