بارگیری توزیعیcross loadingواژههای مصوب فرهنگستانتقسیم کارکنان و سازوبرگ و جنگافزارهای اصلی (key weapons) بین خودروهای مختلف، برای تضمین ادامۀ مأموریت، درصورتیکه یک یا حتی چند خودرو منهدم یا گم شوند
بارگیریلغتنامه دهخدابارگیری . (حامص مرکب ) گرفتن بار خواه برای حمل بر روی ستور و یا حمل در کشتی . (ناظم الاطباء). عمل پر کردن جوالها و غیره از محمولی برای بردن بر ستور و غیره . بار
نمودار بارگیریloading diagram, loading graphواژههای مصوب فرهنگستان1. نموداری که محل توزیع نیروهای وارد بر اجزای سازۀ هواگَرد یا سامانهها را نشان میدهد 2. نقشه یا طرحی که براساس آن محل بارگیری انبارهای هواگَرد مشخص میشود و م
تهیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وجیستیک، پشتیبانی، اردنانس، تدارک، سورسات، آذوقهرسانی، خدمات، توزیع، پخش، کیترینگ، خدمات تهیۀ غذا بارگیری، آبگیری بارانداز، اسکله، پایانه
گانلغتنامه دهخداگان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و
ابونعیملغتنامه دهخداابونعیم . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ندیم . ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آرد: و چنان افتاد از قضا که بونعیم ندیم مگر بحدیث این ترک (نوشتکین ) دل بباد داده بود در مجلس شراب
چهرهلغتنامه دهخداچهره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی . (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ . روی . صورت . سیما. (ناظم الاطباء). ر