بارگُنج یخچالیrefrigerated container, reefer container, reefer box, reefer 1واژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سامانۀ سرمایش برای نگهداری بار آسیبپذیر در برابر گرما
بارگُنج حرارتیـ یخچالیrefrigerated and heated containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سامانههای گرمایش و سرمایش
بارگُنجcontainer 1واژههای مصوب فرهنگستانجعبۀ فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده میشود و آن را بهوسیلۀ قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل میکنند؛ همچنین کامیونی که چنین جعبهای
بارگُنج تاشوcollapsible containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سازهای مستحکم که میتوان قطعات اصلی آن را بهراحتی تا یا جدا و دوباره سرهم کرد
بارگُنج تهویهایventilated containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی که در دیوارههای انتهایی آن روزنههایی برای ورود و خروج هوا تعبیه شده است
اروپالغتنامه دهخدااروپا. [ اُ ] (اِخ ) اروبی . (حدود العالم ). اوربی . (التفهیم ). اَوَرفی . اروفا. (دمشقی ). یکی از پنج قاره ٔ عالم و نزدقدما یکی از سه قسم آبادانی شمال . (حدود
برفلغتنامه دهخدابرف . [ ب َ ] (اِ) یکی از ریزشهای آسمانی و نیز نام پوششی که از آن بر زمین تشکیل می گرددو اگرچه در عرف این کلمه هم به آنچه می بارد و هم برآنچه بر زمین نشسته است
ایرانلغتنامه دهخداایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فارس بن زکریا اللغوی . ابن جوزی گوید احمدبن زکریا ابن فارس به سال سیصد و شصت و نه درگذشت ، و دو روز پیش از مرگ این قطعه بگفت :یارب ا
بارگُنجـ دوبهبَرcontainer barge carrierواژههای مصوب فرهنگستانکشتیای که برای حمل همزمان دوبه و بارگُنج طراحی و ساخته شده است