بارگذاریloading1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند تعیین و تخصیص بار تردد رابطها که حاصلِجمع حجم سفرها در مسیرهای مختلفی است که رابط در ابتدا یا میان یا انتهای آنها نقش داشته باشد
بارگذاری خازنیcapacitive loadingواژههای مصوب فرهنگستانافزایش یا کاهش بسامد تشدید آنتن که با قرار دادن خازن ثابت و آنتن در مدار متوالی حاصل میشود
بارگذاری رهبندی خیزشیsurge impedance loading, SIL, natural loadingواژههای مصوب فرهنگستانبارگذاری توانی در یک خط انتقالِ بدون تلفات که به یک بار اهمی معادل با رهبندی خیزشی خط منتهی میشود
بارگذاری گلیکوژنglycogen loading, glycogen supercompensationواژههای مصوب فرهنگستانهمراه کردن رژیمهای سرشار از کربوهیدرات با تمرینهای بدنی که ماهیچهها را قادر به ذخیرهسازیِ بیش از ظرفیت گلیکوژن میکند
تجهیزات آزمایش بارگذاریaccelerated loading facility, ALFواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که مشخصات عبور و مرور را شبیهسازی میکند و بازخورد یا واکنش روسازی را نسبت به بارگذاری میسنجد
برگذاریلغتنامه دهخدابرگذاری . [ ب َ گ ُ ] (حامص مرکب ) برگذاردن . ترتیب دادن . همه ٔ اطراف و جوانب کاری را صورت تحقق بخشیدن . به تهیه ٔلوازم اسباب کاری از هر جهت قیام کردن : برگذار
loadingsدیکشنری انگلیسی به فارسیبارگذاری ها، بارگیری، بار، محموله، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب