بارولغتنامه دهخدابارو. (اِ) بارود. باروت . مخفف باروت است ودر این صورت مفرس از سریانی است . (فرهنگ نظام ) (آنندراج : باروت ). رجوع به باروت و بارود و باروط شود.
barroomدیکشنری انگلیسی به فارسیبارو، سالن مشروب فروشی، بار مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، بار، نوشابه فروشی
barrowدیکشنری انگلیسی به فارسیبارو، چرخ دستی، چرخ دوره گردها، کوه یخ، زنبه، قطعه عظیم یخ، پشته، توده، کوه، تپه، خاک کش، خنازیر، ماهور