بارقیلغتنامه دهخدابارقی . [ رِ ] (اِخ ) حیان بن ایاس بارقی ازدی از صحابه بود و از ابن عمر (رض ) روایت کرد و شعبه از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی ).
بارقیلغتنامه دهخدابارقی . [ رِ ] (اِخ ) سراقةالبارقی . دو تن بودند یکی سراقةبن مرداس البارقی اکبر و دیگری سراقةبن مرداس بارقی اصغر که شرح حال هر دو در المؤتلف و المختلف آمدی صص
بارقیلغتنامه دهخدابارقی . [ رِ ] (اِخ ) سراقةبن مرداس بارقی اکبر. رجوع به بارقی و سراقةبن مرداس بارقی اصغر شود.
بارقیلغتنامه دهخدابارقی . [ رِ ] (اِخ ) عبداﷲ علی بن عبداﷲ بارقی منسوب به کوهی که بدان قبیله ٔ ازد، فرودآمد. و از این روبدان منسوب شد و وی از رهط محمدبن واسع بود. وی از ابن عمر (
بارقیلغتنامه دهخدابارقی . [ رِ ] (اِخ ) عروةبن جعدبن ابی جعد بارقی منسوب به کوهی که قبیله ٔ ازد بدان فرودآمد. وی از صحابه بود. در کوفه سکونت گزید و برای اهل آنجا حدیث کرد. (از ان
بارقیةلغتنامه دهخدابارقیة. [ رِ قی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) کاسه های بزرگ بارقییه منسوب به بارق کوفه . ابوذؤیب گوید : فما ان هما فی صحفة بارقیةجدید امرت بالقدوم و بالصقل .(از تاج ال
حجر بارقیلغتنامه دهخداحجر بارقی . [ ح َ ج َ رِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر برقی .(مطابق نسخه ٔ لکلرک از ابن البیطار) سنگی است شبیه بحجر خزفی و بقدر کف دست و سبک و اندکی از آن جا
علی بارقیلغتنامه دهخداعلی بارقی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بارقی . تابعی بود. (از منتهی الارب ).
بارقیةلغتنامه دهخدابارقیة. [ رِ قی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) کاسه های بزرگ بارقییه منسوب به بارق کوفه . ابوذؤیب گوید : فما ان هما فی صحفة بارقیةجدید امرت بالقدوم و بالصقل .(از تاج ال
حجر بارقیلغتنامه دهخداحجر بارقی . [ ح َ ج َ رِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر برقی .(مطابق نسخه ٔ لکلرک از ابن البیطار) سنگی است شبیه بحجر خزفی و بقدر کف دست و سبک و اندکی از آن جا
علی بارقیلغتنامه دهخداعلی بارقی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بارقی . تابعی بود. (از منتهی الارب ).
حذیفةلغتنامه دهخداحذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دارد و بغوی در صحاب