بارقهلغتنامه دهخدابارقه . [ رِ ق َ ] (اِخ ) یا برقه ، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف بوده است . آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شای
بارقهلغتنامه دهخدابارقه . [ رِ ق َ ] (ع ص ، اِ) چیزی که درخشنده باشد و مجازاً بمعنی روشنی و درخشندگی ، چه بارقه مأخوذ از بروق است که بمعنی درخشیدن باشد. (غیاث ) (آنندراج ). هر چ
بارهنگگویش اصفهانی تکیه ای: bârhang طاری: bârheng طامه ای: bârang طرقی: bârhang کشه ای: bârheng نطنزی: bârheng