باربندی کردنلغتنامه دهخداباربندی کردن . [ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بارها را آماده برای حمل و نقل کردن . || در تداول عوام ، پرخوری کردن .
قلاب باربندیlading strap anchorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که به بخش سازهای واگن باری جوش داده میشود تا از آن در صورت لزوم برای محکم بستن بار با سیم یا تسمۀ فولادی استفاده شود
باربندی کردنلغتنامه دهخداباربندی کردن . [ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بارها را آماده برای حمل و نقل کردن . || در تداول عوام ، پرخوری کردن .
قلاب باربندیlading strap anchorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که به بخش سازهای واگن باری جوش داده میشود تا از آن در صورت لزوم برای محکم بستن بار با سیم یا تسمۀ فولادی استفاده شود
باربند صندوق عقبboot rack, trunk rackواژههای مصوب فرهنگستانباربندی که بهوسیلۀ تسمهای به صندوق عقب خودرو متصل میشود و برای حمل دوچرخه یا وسایل دیگر از آن استفاده میکنند
فرستگاه بارگُنجcontainer freight station, CFS 2, container base 2واژههای مصوب فرهنگستانمحل استقرار و باربندی و بارگشایی بارگُنجها و انجام امور اداری و اجرایی مربوط به ارسال یا تحویل آنها
ناظر پرتابdropmasterواژههای مصوب فرهنگستانکارشناسی که وظیفۀ آمادهسازی، بازرسی، پذیرش، بارگیری، باربندی و پرتاب لوازم برای بارریزی هوایی (airdrop) را بر عهده دارد
بارگُنجانcontainer yardواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای در پایانۀ بندری که در آن بارگُنجهای پر و خالی را نگهداری میکنند و از آنجا آنها را برای بارگیری به اسکله و برای باربندی یا سایر امور به فرستگاه بارگُنج ارسال میکنند اختـ . باگ CY
باربندی کردنلغتنامه دهخداباربندی کردن . [ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بارها را آماده برای حمل و نقل کردن . || در تداول عوام ، پرخوری کردن .
قلاب باربندیlading strap anchorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که به بخش سازهای واگن باری جوش داده میشود تا از آن در صورت لزوم برای محکم بستن بار با سیم یا تسمۀ فولادی استفاده شود