باربستلغتنامه دهخداباربست . [ ب َ ] (مص مرکب مرخم ) بار بستن : کنون کاوفتادت ز غفلت بدست طریقی نداردبجر باربست .سعدی (بوستان ).
پست کلیدزنیswitching substationواژههای مصوب فرهنگستانپست بدون مبدلی که تجهیزات کلیدزنی (switchgear) و معمولاً باربست (busbar) دارد