باربلغتنامه دهخدابارب . (اِ) زراعتی را گویند که از آب رودخانه ، کاریز، غدیر و آبگیر حاصل شده باشد. (آنندراج ).
باربلغتنامه دهخدابارب . (اِخ ) (سنت ) از معصومات نصاراست و دختر مشرکی از اهالی ازمید [ بعلبک ] بود، وی بکیش نصرانی درآمد، و با وجود اصرار و ابرام پدرش دست از این آئین نکشید ودر
باربرگویش اصفهانی تکیه ای: bârbar / hammâl طاری: bârbar طامه ای: hammâl طرقی: bârber کشه ای: hammâl نطنزی: bârber
باربدلغتنامه دهخداباربد. [ ب ُ / ب َ ] (اِخ ) جهرمی یا باربُذ . نام مطرب خسروپرویز است . گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربطنوازی و موسیقی دانی عدیل و نظ