باد پیشگَردveering windواژههای مصوب فرهنگستانبادی که سمت آن با زمان یا ارتفاع بهصورت ساعتگَرد تغییر میکند
باد پسگَردbacking windواژههای مصوب فرهنگستانبادی که سمت آن با زمان یا ارتفاع بهصورت پادساعتگَرد تغییر میکند
بادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آ
finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
تقاویفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپیشپرداخت دادن به کارگر یا کشاورز؛ پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد.
پیشخوردلغتنامه دهخداپیشخورد. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ] (اِ مرکب ) عجالة. (منتهی الارب ). طعامی که اول بار بر سفره خورند. طعامی اندک باشد که بر سبیل چاشنی بخورند. (برهان ). چاشنی طعام .
پوشانندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] پوشاننده، ساتر، حاجب کشیده خیمهزننده، روکشکننده، پهن(شده)، فراز، پراکنده، متفرق سطحی ◄ کمعمق سایهافکن، سایهگستر، سایبان پخشگردیده، گسترده ◄
کوهلغتنامه دهخداکوه . (اِ) معروف است و عربان جبل خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ جبل . (آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند.
یک سرلغتنامه دهخدایک سر. [ ی َ / ی ِ س َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای یک سر. آنکه یک سر دارد. (یادداشت مؤلف ).- یک سر و دوگوش ؛ لولو. کخ . بُغ. فازوع . (یادداشت مؤلف ) : گریه مک