باد واچرخندیanticyclonic windواژههای مصوب فرهنگستانباد ساعتگَرد در نیمکرۀ شمالی و پادساعتگَرد در نیمکرۀ جنوبی حول پرفشارها
بادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آ
finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
پرفشار بندالیblocking highواژههای مصوب فرهنگستانواچرخندی با حرکت کُند یا نزدیک به ساکن، در عرضهای میانی که در نقشههای همدیدی بهصورت مانع جلوه میکند و راه حرکت غرب به شرق چرخندهای مهاجر را میبندد متـ . وا
پرفشار حبابیbubble high, bubbleواژههای مصوب فرهنگستانپرفشاری کوچک و گذرا با گردش واچرخندی در ابعاد 80 تا 480 کیلومتر که غالباً به دنبال بارش و حرکات قائم همراه با توفان تندری ایجاد میشود
تیرگی واچرخندیanticyclonic gloomواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ دید کم همراه با واچرخند کاملاً شکلگرفته و تقریباً ساکن که براثر انباشتگی غبار و آلایندههای دیگر بین سطح زمین و وارونگی دمای وابسته به واچرخند ایجاد میش
عرضهای اسبیhorse latitudesواژههای مصوب فرهنگستانمنطقۀ بادهای ضعیف و متغیر معمولاً توأم با هوای داغ و بیبارش که ناشی از واچرخندهای جنبحارهای عرضهای 30 تا 40 درجه است متـ . عرضهای کُندبادی
والغتنامه دهخداوا. (حرف ) چون حرف عطفی برای اتباع و مزاوجه ها و گاه معنی تکرار و تأکید را رساند: رنگ و وارنگ ، جور و واجور و میتوان آن را بدل الف (آ) دانست درترکیباتی نظیر: ر