باد شدنلغتنامه دهخداباد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناپدیدگشتن باشد. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 355). هبا شدن . محو شدن . از میان رفتن . هدر شدن : کنون باد شد آنهمه پ
باد گردیدنلغتنامه دهخداباد گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) باطل ، هباء، هدر، باد شدن . هیچ شدن . رجوع به باد و باد گشتن شود.
بادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آ
اکلغتنامه دهخدااک . [ اَ ک ک ] (ع مص ) گرم و بی باد شدن روز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از متن اللغة). || رد کردن کسی را و تنگی نمودن بر وی . || تنگ شدن سینه ٔ
ایتکاکلغتنامه دهخداایتکاک . [ ت ِ ] (ع مص ) ائتکاک . گرم شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ). گرم و بی باد شدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوه ناک شدن . (منتهی ا