خانه بر باد بودنلغتنامه دهخداخانه بر باد بودن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) خانه بر روی آب بودن . خانه از پای بست ویران بودن . اصل و منشاء امری سست بودن .
باد و بودلغتنامه دهخداباد و بود. [ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) روزگار و زمانه . حکیم سنایی فرماید : هرکه چون عیسی از شره بجهداز غم باد و بود خود برهد. سنائی (از شرح حدیقه ) (از آنندرا
finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
خانه بر باد بودنلغتنامه دهخداخانه بر باد بودن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) خانه بر روی آب بودن . خانه از پای بست ویران بودن . اصل و منشاء امری سست بودن .
گردبادلغتنامه دهخداگردباد. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) آن باد بود که برمثال آسیایی گردد. بادی گرد. بادی باشد که خاک رابشکل مناری بر آسمان برد و با لفظ پیچیدن استعمال شود. بهندی بگوله نامند
ماکزیمیلینلغتنامه دهخداماکزیمیلین .[ لی َ ] (اِخ ) یا «ماکس دو باد» شاهزاده و سیاستمدار آلمانی (1867-1929م .) وی وارث تاج سرزمین «باد» بود و بوسیله ٔ گیوم دوم در سوم اکتبر 1918 به مقا
بادلغتنامه دهخداباد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب
بادخونلغتنامه دهخدابادخون . (اِ مرکب ) راه گذر باد. (برهان ) (ناظم الاطباء). جائی بود که بادبرو گذارنده بود یعنی بادگیر. (اوبهی ). جای گذار باد بود. (لغت فرس اسدی ). بادگیر باشد.