باد بروتلغتنامه دهخداباد بروت . [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عجب و تکبر و غرور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). مردم صاحب تکبر و خداوند غرور را گویند. (برها
باد و بروتلغتنامه دهخداباد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع به باد بروت شود.
باد در بروت انداختنلغتنامه دهخداباد در بروت انداختن . [ دَرْ ب ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256) (آنندراج ): بزرگ مجلس از عذوبت آب قهوه و سرور باد
finدیکشنری انگلیسی به فارسیفین، باله، بال، پره ماهی، بال ماهی، پرک، دست، پره طیاره، پر، با باله مجهز کردن
باد و بروتلغتنامه دهخداباد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع به باد بروت شود.
باد برودلغتنامه دهخداباد برود. [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )محرف یا لغتی در باد بروت . رجوع به باد بروت شود.
باد سبلتلغتنامه دهخداباد سبلت . [ دِ س ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نخوت و غرور مخصوص مردانست .(آنندراج : باد بروت ، باد سبلت ). رجوع به باد شود.
باد گیسولغتنامه دهخداباد گیسو. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نخوت و تکبر و عظمت باشد مر زنان را چنانکه باد بروت مردان را. (برهان ). کنایه از نخوت و تکبر زنان صاحب حسن است
بادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آ