بادیزلغتنامه دهخدابادیز. (اِخ ) ده کوچکیست از دهستان تمین بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان . در 44هزارگزی جنوب باختر میرجاوه در 15هزارگزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش واقعست . دارای
بادیزلغتنامه دهخدابادیز. (اِخ ) دهی است از دهستان سبلوئیه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . در 36هزارگزی جنوب زرند سر راه مالرو عمومی زرند - رفسنجان در کوهستان واقعست . منطقه ای است سرد
پیشکش بادیزلغتنامه دهخداپیشکش بادیز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه ٔبخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب زرند و 13 هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفسنجان . کوهستانی سر
عبدل آباد بادیزلغتنامه دهخداعبدل آباد بادیز. [ ع َ دُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری زرند و 11هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفس
بادبزنگویش اصفهانی تکیه ای: bâdbezan طاری: bâdbezan طامه ای: bâyvezan طرقی: vâyviǰa کشه ای: bâdbezan نطنزی: bâdbezan
پیشکش بادیزلغتنامه دهخداپیشکش بادیز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه ٔبخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب زرند و 13 هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفسنجان . کوهستانی سر
عبدل آباد بادیزلغتنامه دهخداعبدل آباد بادیز. [ ع َ دُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری زرند و 11هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفس
بادیرلغتنامه دهخدابادیر. (اِ) پادیر. بادیز. چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند. (آنندراج ). چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد. (اوبهی ). چ
زرندلغتنامه دهخدازرند. [ زَ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است از جیرفت . سبب این است که در آنجا خرده های زر در زمین آن ببینند.(انجمن آرا) (آنندراج ). بلوکی در کرمان . (ناظم الاطباء). یکی