بادپالغتنامه دهخدابادپا. (ص مرکب ) کنایه از سریعالسیر و تیزتک و تندرو باشد واکثر صفت اسب واقع شود. (برهان ). سخت تیزرفتار. سخت سریعالسیر. (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (انجمن آرا):ب
بادپافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتندرو؛ تیزرفتار؛ تیزتک. Δ بیشتر دربارۀ اسب گفته میشود: ◻︎ سمند بادپای از تگ فروماند / شتربان همچنان آهسته میراند (سعدی: ۱۷۶).
بادپالالغتنامه دهخدابادپالا. (اِ مرکب ) چیزی که شراب بدان صاف کنند و باده پالا نیز گویند. (ناظم الاطباء).
بادپایلغتنامه دهخدابادپای . (ص مرکب ، اِ مرکب ) سریع در رفتار (اسب یا مرکوبی دیگر). سخت تندرو. سخت تیز در رفتن . بادپیکر. بادپیما. رجوع به بادپیکر و بادپیما شود : اگر خواهی این با
ده بادپایینلغتنامه دهخداده بادپایین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی جنوب آخوره . دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات