بادشاهلغتنامه دهخدابادشاه . [ دِ ] (اِ مرکب ) مرکب است از باد یا پاد و شاه ، لفظ اول که پاد است بمعنی تخت باشدچه در اصل پات بود تای فوقانی را بدال بدل کردند و لفظ پاد بمعنی پاسبان
باغشاهیلغتنامه دهخداباغشاهی . (اِخ ) دهی است از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز که در 17 هزارگزی جنوب قلعه زرس بر کنار راه مالرو چشمه ٔ آب خور به چشمه ٔ ارضی در جلگه واقع است . ناحیه ای
باغشاهیلغتنامه دهخداباغشاهی . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه که در 20 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 20 هزارگزی راه عمومی واقع است . ناحیه ای است دارای آب و
بادشاهلغتنامه دهخدابادشاه . [ دِ ] (اِ مرکب ) مرکب است از باد یا پاد و شاه ، لفظ اول که پاد است بمعنی تخت باشدچه در اصل پات بود تای فوقانی را بدال بدل کردند و لفظ پاد بمعنی پاسبان
باغشاهیلغتنامه دهخداباغشاهی . (اِخ ) دهی است از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز که در 17 هزارگزی جنوب قلعه زرس بر کنار راه مالرو چشمه ٔ آب خور به چشمه ٔ ارضی در جلگه واقع است . ناحیه ای
باغشاهیلغتنامه دهخداباغشاهی . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه که در 20 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 20 هزارگزی راه عمومی واقع است . ناحیه ای است دارای آب و
قاقلهلغتنامه دهخداقاقله . [ ق ُ ل َ ] (اِخ ) نام شهری بپادشاهی جاوه و عود. قاقلی منسوب بدان جا است و فیل در آنجا بسیارباشد و عود قاقلی را در آنجا بجای هیمه سوزند و با تجار یک فیل