باتنیرلغتنامه دهخداباتنیر. (اِخ ) یکی از شهرهای هندوستان است و درین شهر امیر تیمور ده هزار تن را قتل عام کرد. (از سعدی تا جامی براون ترجمه ٔ حکمت ص 221).
باتنیلغتنامه دهخداباتنی . [ ت َن ْ نی ] (اِخ ) نام جد محمدبن مهناست .(منتهی الارب ). و محمد از روات است . نام مردی که نبیره اش محمدبن مهنا از روات حدیث است . (ناظم الاطباء).
باتیرلغتنامه دهخداباتیر. (اِخ ) نام کوهی است در مغرب ایران و بقولی نام قدیم زهاب است . (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 25).
باتیرلغتنامه دهخداباتیر. (اِخ ) بقول مروج الذهب باتیر (ن ل : مامیر) نام جد ششم زرتشت است و اصل این نام پاترسپ یا پائیتی رسپ است . رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ج 1
بامنیرلغتنامه دهخدابامنیر. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 20 هزارگزی جنوب خاور خورموج و حاشیه ٔ جنوبی رود مند در جلگه واقع است . ناحیه ایست گ
آلباتنیوسلغتنامه دهخداآلباتنیوس . (اِخ ) آلباتنیی . مصحّف نام محمدبن جابربن سنان البتانی ، نزد اروپائیان .
باتنیلغتنامه دهخداباتنی . [ ت َن ْ نی ] (اِخ ) نام جد محمدبن مهناست .(منتهی الارب ). و محمد از روات است . نام مردی که نبیره اش محمدبن مهنا از روات حدیث است . (ناظم الاطباء).
باتیرلغتنامه دهخداباتیر. (اِخ ) نام کوهی است در مغرب ایران و بقولی نام قدیم زهاب است . (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 25).