باتریپُرکنbattery chargerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که با انتقال انرژی الکتریکی به باتری آن را باردار میکند متـ . انبارنده
باتریپُرکن همراهpower bankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتریپرکن برای پر کردن باتری افزارههای همراه
باتریپُرکن همراهpower bankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتریپرکن برای پر کردن باتری افزارههای همراه
حسگرریزیsensor seedingواژههای مصوب فرهنگستانرهاسازی شماری حسگر کوچک باتریدار برای ردیابی تحرکات دشمن ازطریق ارسال دادههای دریافتی، اعم از نشانکهای صوتی و نوری و رادیویی، به مرکز پایش
اتاق باتریbattery roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی در پشت پل فرماندهی کشتی برای نگهداری باتریهای اضطراری
لیتیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفلزی سبک، نقرهایرنگ، و نرم که در تهیه آلیاژها، داروسازی، و باتریسازی به کار میرود.