باتلغتنامه دهخدابات . (اِخ ) بَث . باث . نام شهریست در انگلستان که در ناحیه ٔ سمرست بر نهر آون در 17هزارگزی مشرق بریستول و در 160هزارگزی جنوب غربی لندن واقع شده و یکی از شهرهای
باتلغتنامه دهخدابات . (اِخ ) نام شهر و بندری در ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی است در جمهوری مِین ، بر نهر کنبک ، دارای 14700 تن نفوس و مرکز ساختن کشتی های جنگی است .
باتلغتنامه دهخدابات . [ بات ت ] (ع ص ) لاغر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه بر نتواند خاست از نزاری . || منقطع، و منه طلاق بات و بیع بات . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طلاق بات
باطلغتنامه دهخداباط. (ع اِ) (مشتق از اِباط) بغل . زیر بغل . (دزی ج 1 ص 49).- باط حشیش ؛ یکدسته علف . یک بغل علف . (از دزی ج 1 ص 49).
بعطلغتنامه دهخدابعط. [ ب َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). ذبح کردن حیوان . (اقرب الموارد). || غلو کردن در نادانی و کار زشت . (منتهی الارب ) (ناظ
بات تالغتنامه دهخدابات تا. [ ] (اِخ ) نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس ، پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطه ٔ سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کشته شد. و مادرش فری تی
بات کیلکایلغتنامه دهخدابات کیلکای . (اِخ ) نام یکی از اجداد مادری قتلق . صاحب حبیب السیر آرد: ... پدر قتلق سلطان بیگم امیرزاده علی بن امیرزاده اسکندر بود از قوم ایلچکدای که بشش واسطه
بات تالغتنامه دهخدابات تا. [ ] (اِخ ) نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس ، پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطه ٔ سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کشته شد. و مادرش فری تی
بات کیلکایلغتنامه دهخدابات کیلکای . (اِخ ) نام یکی از اجداد مادری قتلق . صاحب حبیب السیر آرد: ... پدر قتلق سلطان بیگم امیرزاده علی بن امیرزاده اسکندر بود از قوم ایلچکدای که بشش واسطه