باب قصابلغتنامه دهخداباب قصاب . [ ب ِ ق َص صا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داویست از کشتی و آن یکبارگی بزور کله و گردن حریف را کج کرده و بر زمین زدن است ، چنانکه قصاب چهارپا را بر زمی
قصاب شکنلغتنامه دهخداقصاب شکن . [ ق َص ْ صا ش ِ ک َ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) نام فنی از کشتی است ، و آن زور بر گردن حریف آورده بر زمین زدن است چنانکه قصاب گوسفند را. (استینگاس ) (آن
مراقلغتنامه دهخدامراق . [ م ِ / م ِ راق ق ] (ع اِ) نام بیماری است در شکم . (ناظم الاطباء). در طب قدیم نوع مالیخولیا که آن را ناشی از سودا میدانستند و عقیده داشتند که گردن صاحب م
قصابلغتنامه دهخداقصاب . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) محمدسلیم بن انیس دمشقی . از ادیبان قرن چهاردهم هجری است . او راست : نشاءة الصیا و نسمة الصبا، و این دیوان شعری است که آن را بر پنج ب
قصابلغتنامه دهخداقصاب . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) مؤیدالدین بن محمدبن علی ،مکنی به ابوعبداﷲ به صفت تهور و تکبر و قلت عقل و تدبیر موصوف بود و در سنه ٔ 590 هَ . ق . به حکم الناصرلدین
قلهکلغتنامه دهخداقلهک . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) قصبه ای جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 13 هزارگزی جنوب تجریش و 9هزارگزی شمال تهران سر راه آسفالته ٔ تهران به تجریش واقع است .