بابلغتنامه دهخداباب . (اِ) بابا. پدر. اَب . والد. مقابل مام ، مادر، که بعربی والد گویند و به این معنی بلغت زند و پازند با بای فارسی باشد. حکیم سنائی گفته : هر دو را در جهان عشق
بابلغتنامه دهخداباب . (ع اِ) به عربی در خانه را گویند. (برهان ). در تازی در خانه را گویند. (هفت قلزم ). در. (صراح اللغه ) (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 24) (
امروزین روزلغتنامه دهخداامروزین روز. [ اِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) باب روز. مد روز. (فرهنگ فارسی معین ). || در زمان حاضر. عصر کنونی : دولت تازه ملک دارد امروزین روزدولتی کز عقب آدم و حوا
بابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. درخور؛ شایسته: باب روز.۲. رایج: ◻︎ به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی: لغتنامه: باب).۳. (اسم) موضوع؛ باره؛ مورد: در این باب.۴.
نابابلغتنامه دهخداناباب . (ص مرکب ) که باب روز نیست . که متداول نیست . که معمول و مرسوم نیست . از مد افتاده : لباس ناباب . || در تداول عامه ، ناجور. ناسازگار. ناملایم . ناموافق .
بالولغتنامه دهخدابالو. [ ل َ ] (اِ) اصطلاحی در باب روزهای ماه نزد هندوان قدیم . رجوع به تحقیق ماللهند ص 295 و ص 296 شود.