باباشاهولغتنامه دهخداباباشاهو. (اِخ ) نام منزلی است در حوالی بلخ . خواندمیر آرد:... خاقان منصور مظفر (سلطان حسین میرزا) لواء عزم تسخیر مملکت سلطان محمودمیرزا جزم فرمود و امیر نظام ا
باباشاهلغتنامه دهخداباباشاه . (اِخ ) سید بن محمد نجاری معروف به باباشاه . او راست :حاشیه ای بر شرح کافیه ٔ جامی که آنرا برای سلطان زاده شجاع الدین بن عبیداﷲ نوشته به الحاشیة السلطا
باباایورلغتنامه دهخداباباایور. [اَی ْ یو ] (اِخ ) دهی بدو فرسنگی شمالی دارنجان خواجه از بلوک سیاح فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 224).
بابازاهدلغتنامه دهخدابابازاهد. [ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه ٔ زرس شهرستان اهواز. 6 هزارگزی شمال خاوری قعله ٔ زرس و یکهزارگزی شمال راه مالرو بنه وار هفت لنگ به قلعه ٔ زرس . جلگه
باباشهیدیلغتنامه دهخداباباشهیدی . [ ش َ ] (اِخ ) از شعرای مشهور زمان سلطان یعقوب و در خدمت او عمری خوش گذرانیده و بعد فوت [ وی ] در عراق و آذربایجان نمانده عازم خراسان و روز ورود او
باباطاهرلغتنامه دهخداباباطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه ٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی
باباشاهلغتنامه دهخداباباشاه . (اِخ ) سید بن محمد نجاری معروف به باباشاه . او راست :حاشیه ای بر شرح کافیه ٔ جامی که آنرا برای سلطان زاده شجاع الدین بن عبیداﷲ نوشته به الحاشیة السلطا
حالی اصفهانیلغتنامه دهخداحالی اصفهانی . [ ی ِاِ ف َ ] (اِخ ) باباشاه . وی یکی از معروفترین و زبردست ترین استادان خط نستعلیق نیمه ٔ دوم قرن دهم هجری بود. از زمان سلطنت شاه طهماسب تا دوره
باباسیدلغتنامه دهخداباباسید. [ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد نجاری معروف به باباشاه . رجوع به باباشاه شود.