بودانهلغتنامه دهخدابودانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) نام تخم دوایی است . دانه وتخمی دوایی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اشتینگاس ).
بودینهلغتنامه دهخدابودینه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد بخش درود است که در شهرستان بروجرد واقع است و 145 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بودنهلغتنامه دهخدابودنه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) پرنده ای است که آنرا تیهو میگویند و بعضی گویند پرنده ای است که شبیه به تیهو لیکن کوچکتر از او است و آنرا بعربی سلوی خوانند. (برهان
بودانهلغتنامه دهخدابودانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) نام تخم دوایی است . دانه وتخمی دوایی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اشتینگاس ).
بودینهلغتنامه دهخدابودینه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد بخش درود است که در شهرستان بروجرد واقع است و 145 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بودنهلغتنامه دهخدابودنه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) پرنده ای است که آنرا تیهو میگویند و بعضی گویند پرنده ای است که شبیه به تیهو لیکن کوچکتر از او است و آنرا بعربی سلوی خوانند. (برهان