ایگدرواژهنامه آزادایگ در زبان ترکی به معنای اصیل و خالص و دست نخورده است و بیشتر درباره اختلاط اقوام استفاده می شود. یعنی قومی که اختلاط خونی با قوم دیگر نداشته. پسوند (در) در آخ
ایلدرملغتنامه دهخداایلدرم . [ دُ رُ ] (اِخ ) بایزید اول از سلاطین عثمانی (792 تا 805 هَ . ق .). رجوع به بایزید شود.
ایدرلغتنامه دهخداایدر. [ دَ ] (اِ، ق ) پهلوی «اتر» به معنی اینجا. مقایسه شود با سانسکریت «اترهی » . (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). اینجا. (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغ
ایدرالغتنامه دهخداایدرا. [ دَ ] (ق ) اینجا. (ناظم الاطباء) : بپرسش که چون آمدی ایدراکه آوردت ایدون بدین جا درا. فردوسی .کنون گفتنی ها بگویم تراکه من چند گه بوده ام ایدرا. فردوسی
ایدرواژهنامه آزادیکی از طایفه های بزرگ ایل قشقایی در بروجن یکی از طایفه های ایل بزرگ قشقایی ساکن در بروجن ایدر یا ایگدر، یکی از تیره های طایفۀ «عمله» از ایل قشقایی، و به معنای ب
قویجقلغتنامه دهخداقویجق . [ ج ] (اِخ ) دهی است از بخش اترک شهرستان گنبد قابوس ، 150 تن جمعیت دارد و مردم آن از طایفه ٔ چای وار ایگدر هستند و در این محل بشغل گله داری و زراعت دیم
گوکلانلغتنامه دهخداگوکلان . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شهرستان گنبدقابوس ، همچنین نام یکی از طوایف ترکمن است . این دهستان در قسمت خاور شهرستان و قسمتی در دشت است و اکثر ق