ایوارلغتنامه دهخداایوار. [ ای ] (ق ، اِ) وقت عصر باشد که نماز دیگرش نیز میگویندچنانکه شبگیر صبح را خوانند و راه رفتن وقت عصر را ایوار کردن و وقت صبح را شبگیر نمودن گویند . (برهان
ایوارواژهنامه آزادغروب خورشید. تنها واژه کاربردی که هنوز هم در میان بیشتر اقوام کرد و لر و بخشی از پارسها در همدان استفاده می شود. چنانچه در غزل شیخ بهایی می فرماید: اتش به جانم
ایوارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنزدیک غروب آفتاب؛ عصر؛ هنگام عصر. ایوار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سفر کردن هنگام عصر.
بلخفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهظرف شراب: ◻︎ بهای یاسمن و چکریم فرست امروز / که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار (سوزنی: مجمعالفرس: بلخ).
بلخلغتنامه دهخدابلخ . [ ب َ ] (اِ) کدوئی که شراب در آن کنند. (از برهان ) (از آنندراج ) : بهای یاسمن و چکریم فرست امروزکه دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار. سوزنی .|| آوند شراب ، بطو
شبگیر کردنلغتنامه دهخداشبگیر کردن . [ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صبح بسیار زود حرکت کردن کاروان . مقابل ایوار کردن . (یادداشت مؤلف ) : چون شمع صبحگاه به بسمل رسیده ایم شبگیر کرده ایم و ب