ایناسلغتنامه دهخداایناس . (ع مص ) دیدن چیزی و دانستن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). و منه : آنست منه رشداً؛ ای علمته . (منتهی الارب ). |
ایناسفرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده۱. انس دادن.۲. انس گرفتن.۳. چیزی را دیدن و احساس کردن.۴. صدا را شنیدن.
ایناسفرهنگ نام‌ها(تلفظ: inās) (عربی) (در قدیم) انس ، مؤانست ، انس دادن ، خو گرفتن ، انس یافتن ، دمسازی.
ایناثلغتنامه دهخداایناث . (ع مص ) (از «ان ث »)ماده زادن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ماده زادن . (المصادر زوزنی ).
مؤانستلغتنامه دهخدامؤانست . [ م ُ آ ن َ / ن ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) مؤانسة. انس و الفت و هم خویی و رفاقت و مصاحبت و همدمی . (ناظم الاطباء). ایناس . انس . محبت . دوستی . همدمی . د
خوگر ساختنلغتنامه دهخداخوگر ساختن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) الفت انداختن . مأنوس کردن . ایناس . (یادداشت مؤلف ). || معتاد شدن . عادت پیدا کردن . عادت یافتن . (یادداشت مؤلف ).
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) مالک بن احمدبن علی بن ابراهیم . رجوع به ایناسی ... شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أنجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و مکنی به ابوطالب و ملقب به تاج الدین (593 - 674 هَ . ق .). ا