ایلیریالغتنامه دهخداایلیریا. (اِخ ) ایلوریس و گاهی ایلوریا. اللوریقن . سرزمین قدیم مشتمل بر قسمت شرقی ساحل دریای آدریاتیک و پسکرانه ٔ آن . این ناحیه از ایلیریان نام گرفته که در ادو
اذیریاسلغتنامه دهخدااذیریاس . [ ] (معرب ، اِ) ثافسیاو تفسیا نیز گویند و اهل مغرب دریاس گویند. (اختیارات بدیعی ). رجوع به آذریاس و ادریاس و ثافسیا شود.
اسفیریالغتنامه دهخدااسفیریا. [ اِ ] (اِ) اکنون سفیریه گویند، غذائی مرکب از گوشت ، تخم مرغ و پیاز: فقال لکاتبه اِن عشت ُ قلیلاً لاطعمنک اسفیریا من لحوم هذه الجزر مااکلت مثلها قط. (ا
افلیریوسلغتنامه دهخداافلیریوس . [ ] (اِ) ابریل . آوریل . کانون ثانی . نیسان ، از دهم فروردین تا دهم اردیبهشت . (از التفهیم ).
پسچنیوس نیژرلغتنامه دهخداپسچنیوس نیژر. [ پ ِ چ ِ ژِ ] (اِخ ) یکی از سرداران روم . او در ابتدا والی سوریه بود و پس از مرگ پرتی ناکس در 193م . سپاهیان او را به امپراطوری برگزیدند و در ایل
اسکلغتنامه دهخدااسک . [ اُ ] (اِخ ) یا اُپیک . یکی از اقوام بسیار قدیم ایتالیا. اینان در خطّه ٔ کامپانیا اقامت داشتند و زبانشان هم با زبان لاتن و هم با زبان اتروسک تفاوت داشته
پلاگونیالغتنامه دهخداپلاگونیا. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) نام باستانی خطه ٔ کوچکی است از قسمتهای شمال غربی مقدونیه . این خطه عبارت است از حول و حوش شهر مناستر. گویند این کلمه از پلاژ مشت
پوسیدونیوسلغتنامه دهخداپوسیدونیوس . (اِخ ) از مشاهیر حکماست . متولد بسال 133 ق . م . در قصبه ٔ افامیه از سوریه و متوفی بسال 49 ق . م . وی مدت مدیدی در ایتالیا واسپانیا و ایلیریا و دیگ
پیروسلغتنامه دهخداپیروس . (اِخ ) پادشاه اپیر درقرن سوم و چهارم ق . م . (رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1200 و ج 3 ص 2048، 2060، 2070، 2162، 2163 و 2281 شود. صاحب قاموس الاعلام ترکی آ