ایقونةلغتنامه دهخداایقونة. [ ن َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی . تصویر و نقش و نگار. (ناظم الاطباء).
ايقونةدیکشنری عربی به فارسیشمايل , تمثال , تنديس , پيکر , تصوير , تصوير حضرت مسيح يامريم ويامقدسين مسيحي
ایقونلغتنامه دهخداایقون . (اِ) گلی است بغایت بدبو و بعربی وردالمنتن خوانند و رنگ آن به رنگ گل سرخ ماند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). یک قسم گلی است مانند گل سرخ ولی بدبو و گن
ابونهیکلغتنامه دهخداابونهیک . [ اَ ن َ / اَ ن ُ هََ ] (اِخ ) الأزدی . محدث است . و از زیادبن حدیر روایت کند.