ایستلغتنامه دهخداایست . (اِمص ) توقف . سکون . وقفه . مکث : نیستشان از جست وجو یک لحظه ایست از پی همْشان یکی دم ایست نیست . مولوی .که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یا
ادرارلغتنامه دهخداادرار. [ اِ ] (ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن . || بسیارشیر شدن .- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن . || ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت داد
وقفهفرهنگ مترادف و متضادایست، بند، تعطیل، توقف، درنگ، رکود، سکته، سکون، فترت، فرصت، متارکه، مکث ≠ پویایی