ایستلغتنامه دهخداایست . (اِمص ) توقف . سکون . وقفه . مکث : نیستشان از جست وجو یک لحظه ایست از پی همْشان یکی دم ایست نیست . مولوی .که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یا
ادرارلغتنامه دهخداادرار. [ اِ ] (ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن . || بسیارشیر شدن .- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن . || ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت داد
لَمْ يَطْمِثْهُنَّفرهنگ واژگان قرآنبا آن زنان عمل زناشویی انجام نداده (کلمه طمث که فعل لم يطمث از آن مشتق شده ، به معناي ازاله بکارت و نکاحي است که با خونريزي همراه باشد . و معناي عبارت "لَمْ يَط
طباقلغتنامه دهخداطباق . [ طُب ْ با ] (ع اِ) درختی است که در کوههای مکه روید. نوشیدن و ضماد آن نافع است مر زهرها را و جهت خارش و گر و تبهای کهنه و مغص و یرقان و سده های جگر شدیدا