ایستگاه سیرگاهیblock stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که مجهز به علائم و تجهیزات ارتباطی است و در آن پذیرش یا اعزام قطار با جواز سیر ممکن است
ایستگاهلغتنامه دهخداایستگاه . (اِ مرکب ) جای ایستادن . (فرهنگ فارسی معین ). || محل توقف وسایل نقلیه (اتومبیل ، اتوبوس ، قطار). (فرهنگ فارسی معین ).
ایستگاه بستهnon-block stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که بین دو ایستگاه سیرگاهی قرار دارد و فاقد علائم و تجهیزات ارتباطی است و برای گذر از آن به جواز سیر نیاز نیست
حد ایستگاهstation limitواژههای مصوب فرهنگستانمرز بین ایستگاه و سیرگاه که دارای مدارهایی با نشانکها/ سیگنالهای الکتریکی متفاوت است
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فر
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی ر
بلغتنامه دهخداب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه