ایزدیارفرهنگ نامها(تلفظ: izad yār) کسی که همدم و مونسش خدا است ، کسی که یار و معشوق او خدا است ، دوست و رفیق خدا.
ازدیارلغتنامه دهخداازدیار. [ اِ زِدْ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داودبن عیسی مکنی بابی محمد الفارسی . وی از فقهای مذهب حجازیین و از متصوفه است . و ابونعیم اصفهانی گوید او در سنه ٔ 367
مازیارفرهنگ نامها(تلفظ: māzyār) (= ماه ایزدیار ، مازدیار) صاحبِ کوه ماز ؛ (در اعلام) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ ، وی از سال 208 هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان ،
هرمزیارفرهنگ نامها(تلفظ: hormoz yār) (= ایزدیار) خدایار ، آن که خداوند یار اوست ؛ (در اعلام) نام خاص یک موبد پارسی است که در قرن سیزدهم میلادی میزیسته است .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ایزدیار، معروف بفرید کافی وزیر. عوفی در لباب الألباب ج 1 ص 120 ببعد آرد: الصدر الاجل شرف الدولة و الدین سید الکتاب فریدالزّمان
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کافی . فریدالدین احمدبن محمد ایزدیار. او دیوان انشاء سلطان غیاث الدین بن سام داشته و مداح او بوده است . و در نظم و نثر استاد بوده و در ت
ازدیارلغتنامه دهخداازدیار. [ اِ زِدْ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داودبن عیسی مکنی بابی محمد الفارسی . وی از فقهای مذهب حجازیین و از متصوفه است . و ابونعیم اصفهانی گوید او در سنه ٔ 367