اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوحیان محمدبن یوسف نحوی اندلسی . رجوع به ابوحیان اثیرالدین ... و رجوع به محمدبن یوسف ... و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 127 شود.
اثیرالدینلغتنامه دهخدااثیرالدین . [ اَ رُدْ دی ] (اِخ ) اندلسی . رجوع به ابوحیان اثیرالدین و رجوع به محمدبن یوسف ... شود.
اپیکتاتوسلغتنامه دهخدااپیکتاتوس .[ اِ ] (اِخ ) فیلسوف رواقی بقرن اول میلادی مولد او اِیراپلیس است . او در روم غلام اِپافردیت عبد محرّر نرون بود. گویند که مولای قسی ّ وی پای او در آلت
مصرورلغتنامه دهخدامصرور. [ م َ ] (ع ص ) سرمازده از گیاه . || درکیسه نهاده و کیسه کرده شده . (ناظم الاطباء).- حافر مصرور ؛ سم تنک گرد یا ترنجیده . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطبا
جریده نگاریلغتنامه دهخداجریده نگاری . [ ج َ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن روزنامه یا مجله یا نشریه های مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه که مندرجات آنها گاه سیاسی و خبری و اجتماعی است