ایذالغتنامه دهخداایذا. (ع اِ) رنج و آزار و عذاب و زحمت و جور و ستم و جفا و تصدیع و آزردگی و محنت . (ناظم الاطباء). ایذاء : زبان درنهندش به ایذا چو تیغکه بدبخت زر دارد از خود دری
ایذافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاذیت کردن؛ آزار رساندن؛ رنج دادن: ◻︎ به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳: ۳۲۰).
ايضادیکشنری عربی به فارسینيز , همچنين , همينطور , بعلا وه , گذشته از اين , زياد , بيش از حد لزوم , بحد افراط , هم
عیذالغتنامه دهخداعیذا. [ ع َ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعد العشیرةبن مذحج . راوی و محدث است . رجوع به عیذی شود.
ایذاءلغتنامه دهخداایذاء. (ع مص ) کسی را بیازردن . (زوزنی ). آزردن ورنجانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنجانیدن . (منتهی الارب ). اذیت و آزار کردن : در ایذاء مردمان ..
ایذاءلغتنامه دهخداایذاء. (ع مص ) کسی را بیازردن . (زوزنی ). آزردن ورنجانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنجانیدن . (منتهی الارب ). اذیت و آزار کردن : در ایذاء مردمان ..
ایذاملغتنامه دهخداایذام . (ع مص ) واجب گردانیدن حج را بر خویشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || وَذَم (دوال گوشه ٔ دلو) بستن
ایذانلغتنامه دهخداایذان . (ع مص )اعلام کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آگاه کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بیاگاهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). (المصادر ز
مانعentanglement 2واژههای مصوب فرهنگستانهریک از موانع ایذایی که در مقابل خاکریزها یا ورودی سازههای سادۀ نظامی برای تأخیر در ورود مهاجمان قرار میدهند