ایدیلغتنامه دهخداایدی . [ اَ ] (حرف ربط) کلمه ٔ رابطه نیز باشد که بعربی ایضاً خوانند و ظاهراً در این معنی با لغت اندی تصحیف خوانی شده باشد. واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ) (از جه
عیدیلغتنامه دهخداعیدی . (اِخ ) دهی از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس با 193 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ایدی المتعاقبهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدستهای پیدرپی در معامله، کسی کالایی را بخرد و به دیگری بفروشد و او هم به کس دیگر بفروشد.
آیدینلغتنامه دهخداآیدین . (اِخ ) نام سلسله ای از امرای ولایت لیدیا. این سلسله را بایزید اول در 792 هَ .ق . برانداخت و مملکت آنان را ضمیمه ٔ ممالک عثمانی کرد.
آیدینلغتنامه دهخداآیدین . (اِخ ) نام شهری از ترکیه (لیدی ) بجنوب شرقی ازمیر، دارای 12 هزار تن سکنه و آب معدنی . محصول آن پنبه است .