ایتجارلغتنامه دهخداایتجار. [ ت ِ] (ع مص ) ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اجرت گرفتن بر کاری به مبلغی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اجیر شدن کسی را به مبلغی . (از اقرب الموارد).
اتجارلغتنامه دهخدااتجار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بازرگانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خرید و فروش کردن . معامله . سودا. بیع و شری . تجارت . (زوزنی ) : هرکه شد مر شاه را او جامه دارهست خسران بهر شاهش اتّجار. مولوی .|| دارو بگلوی خود ف
ایتزارلغتنامه دهخداایتزار. [ ت ِ ] (ع مص ) ائتزار. ازار پوشیدن و به ابدال همزه به تا و ادغام تا در تا نباید گفت و آنکه در بعض حدیث آمده از تحریفات رواة است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).