اکنافلغتنامه دهخدااکناف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کَنَف . (دهار) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کنف ، به معنی پیرامون . جوانب . نواحی . (یادداشت مؤلف ). اطراف و جوانب و نواحی و حو
اکنافلغتنامه دهخدااکناف . [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || احاطه کردن قوم کسی را. (
جامعه الاکنافواژهنامه آزادپوشش دهنده تمام زوایا ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد و ی
جامعه الاکنافواژهنامه آزادپوشش دهنده تمام زوایا ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد و ی
اطراففرهنگ مترادف و متضاد۱. اکناف، پیرامون، جوانب، حواشی، حوالی، دوروبر، کرانها، گرداگرد، محیط، نواحی ۲. توابع، حومه